تزکیه پس از طراوت باران
446 بازدید 1394/07/18دلم به عطر عشق آن که عجیب شبیه باران است به دام افتاده...
آیا این خیانت است یا عشق یا منطق یا باز هم اشتباه؟!
اگر هر چه غیر از عشق بود؛ برگرد... من هنوز به آمدنت چشم اندوخته ام...!
مگذار به اجبار فرار از این فکرها و خاطرات به سمت شبیه تو بروم... همانکه از جنس طراوت باران و نزدیک به پاکی لطافت و مهربانی اوست...
من ایوب نیستم که صبرم زبانزد عالم باشد...! سر که برود، فکر و دلم را از تو و خاطراتت تزکیه و آنکه لایق این عشق و دل باشد را می پذیرم...
تو هم زلیخای من نبودی که به پای این مرد بایستی و برای هربار شکستن غرور و تمنایم از تو؛ برگردی... پس باور کن دیگر خیانت نیست که عین تو را برای عاشقانه زیستنم انتخاب کنم... حتی خدایم نیز این حق انتخاب را پس از این همه تنهایی و بردباری، به من خواهد سپرد...
آنقدر بعد از تو به دنیا و آدم هایش بدبین شده ام که عهد بسته ام یا تو، یا شبیه تو...!
اما نمی دانم چگونه؟!!!
تنها به یاد دارم هر زمان باران چشمانم را تر می کرد، به او پناهنده می شدم... گاهی وقت ها که آرام می شدم، دستگاه فکری مقیاس در ذهنم به کار می افتاد و با خود می گفتم: اینکه باران پاک و زیباست، در آن شکی نیست؛ اما مهم تر از آن تزکیه پس از باران است که به طبیعت و انسان ها، عطر خوش و پاکی می بخشد...
کاش می دانست عجیب دلتنگ خنده ها، شوخی ها و کنجکاوی هایش شده ام...
آه!!!
باران که طراوتش را بر من نبخشید تا حقیقت غزل عشق را دریابی... حال تو برگرد که در این جهان فقط به تو و بارانت ایمان دارم...
/مرد بارونی - راتین رها/
داداش چرا شماره این مطلبت پایینتر از مطالب قبلی هست؟.gif)
آخرش موضوع آهنگ رو نگفتی بیخیال سالم باشی