جفا
173 بازدید 22 / 02 / 1400گفتی وفا میکنم و هیچ نکردی...
ما چشم وفا از تو نداریم... جفا کن
عکس موبایلی: راتین رها
گفتی وفا میکنم و هیچ نکردی...
ما چشم وفا از تو نداریم... جفا کن
عکس موبایلی: راتین رها
این روزای قرنطینه و خونه موندن، تنها موسیقی میتونه حالمو خوب کنه. نمیدونم شما هم مثل من با آهنگ جدید «آرون افشار» حس خوبی برقرار کردین یا فقط من این همه عاشقش شدم؟!
یه تنظیم دلی روی آهنگ «رفتم که رفتم» زدمو واستون خوندم. ️/ راتین رها
ترانه: علیرضا مرتضی قلی
ملودی: آرون افشار
تنظیم جدید: راتین رها
تهیه شده در پارسوآ پخش
رفتم که رفتم، خداحافظ رفیق بغض و آوار
رفتم که رفتم، نگاهم کن برای آخرین بار
رفتم ولی تو، بمانو خاطراتم را نگهدار
رفتم که رفتم، نشد رویای ما باور بگیرد
رفتم عزیزم، نشد این قصه بال و پر بگیرد
بعد از من ای کاش، تو را هرکس که عاشق شد بمیرد
(من، غم حرفای تو، همه دنیای تو، حسرتش مانده به قلبم
رنگ چشمای تو، خواب و رویای تو، حسرتش مانده به قلبم) 2
ای حسرتش مانده به قلبم...
*****
رفتم تو را یادم فراموش، شاید غمت پایان بگیرد
رفتم که رفتم شاید عشقم، درد از خودش درمان بگیرد
رفتم تو را یادم فراموش، رفتم ولی دلتنگ بودم
تو با دلم بی رحم بودی، ای کاش من دلسنگ بودم
ای کاش من دلسنگ بودم...
(من، غم حرفای تو، همه دنیای تو، حسرتش مانده به قلبم
رنگ چشمای تو، خواب و رویای تو، حسرتش مانده به قلبم) 2
ای حسرتش مانده به قلبم...
شهریور ۱۳۹۶ بود که به سربازی رفتم. از این تاریخ تا پایان خدمتم، فعالیتهای هنری بنده به صورت تعلیق در آمد. قبل از اعزامم چند آهنگ به مناسبت جشنواره تابستانه بارونیا با صدای من منتشر شد که در بین آنها، اثر «از جنس مردادم» نیز گنجانده شده بود. بر روی ملودی این آهنگ در همان زمان، ترانه «حیا کن» علی عبدالمالکی به صورت دلی بازخوانی شد اما منتشر نگردید تا اینکه در سوم خرداد ۱۳۹۷ زمانیکه در پاسگاه پلیس راه رفسنجان در حال خدمت بودم، بهعلت وقفهای که در فعالیت موزیکم ایجاد شده بود و بهجهت یادآوریام برای مخاطبانم؛ آهنگ «حیا کن» منتشر گردید.
مردبارونی - ۱۳۹۹/۳/۶
آهنگ حیا کن از راتین رها
ترانه: علی عبدالمالکی
ملودی و تنظیم جدید: راتین رها
انتشار: ۱۳۹۳/۳/۳
(با نهایت کمال و احترام به روان جانباختگان عزیز در حوادث غمانگیز اخیر و طلب صبر و بردباری برای بازماندگان، خانوادههای محترم و مردم مهربون و صلحطلب کشور عزیزمون ایران)
یکسال از انتشار آهنگ احساسی «عادت» در ۲۱ دی ۱۳۹۷ گذشت. آهنگی که خیلی عجیب همهچیش جور شد و از لحظه شکلگیری ایده و ترانهاش تو ذهنم تا انتشارش، کمتر از یک هفته بیشتر طول نکشید.
هنوزم برام مبهمه چرا آثار این شکلی که یهویی حس هنرمند درگیرشون میشه و همه مراحل سریع و غیبی تا خلقشون جور میشه، احساس و حال و هوای بهتری نسبت به آثار دیگر یک هنرمند دارند؟!
در واقع ایده این اثر وقتی در ذهنم شکل گرفت که عشقهای تحمیلی رو بین زوجهای جوان در جامعه بسیار میدیدم و با وجود اینکه در قرن ۲۱، عصر تکنولوژی و پیشرفت علوم بهسر میبریم؛ اما این اشتباه فاحش هنوز در میان جوونترا دیده میشه که از روی اجبار یا دلسوزی به ازدواج با کسی که اصلا هیچ علاقه و عشقی بهش ندارن تن میدن که حالا خود همین ناآگاهی عمومی، علل مختلفی از جمله آموزش غلط، رودربایستی، عدم قدرت نه گفتن و کمکاری در حوزه فرهنگی کشور داره که نه تخصص بنده هست بهش ورود کنم و نه با اوضاع و حوادثی که این روزا متاسفانه شاهدش بودیم، حس و حالی دارم تا به اون اشاره کنم.
در کلام آخر اینکه خواستم با انتشار این اثر؛ عادت تحمیلی زندگی زوجهایی که اصلا درکی از معنای حقیقی عشق در این جامعه متعصب و خشن نداشتن رو فریاد بزنم که متاسفانه همین عادت اجباری موجب سردی و ایجاد بستری برای خیانت طرفین میشه که ای کاش درسی به نام عشق و محبت هم به رشتههای تحصیلیمون اضافه میکردن تا شاهد این همه فاصله و نفرت در جامعه نباشیم.
راتین رها - ۱۳۹۸/۱۰/۲۱
آهنگ احساسی «عادت» از راتین رها
ترانه، آهنگ و تنظیم: راتین رها
تولید: ۲۱ دی ۱۳۹۷
سیزده نحس فروردین ۱۳۹۴ ورژن اول آهنگ بیزار با آوای قدرتیام منتشر شد و ذهنخوریهای بسیاری برای مخاطبانم در پی داشت که حتی تا پایان تابستان ۱۳۹۴ گهگاهی در رابطه با علت انتشار این اثر سوالاتی از سوی همراهانم مطرح میشد که تصمیم گرفتم امروز که پنجسالگی عاشقانههای جوان دلباختهایست که به خلق آهنگ بیزار کمک کرد، ماجرای حقیقی این اثر را برایتان شرح دهم.
این اثر در حقیقت ماجرای شکست عشقی یک پسر جوان کرمانی بهنام ساسان بود که در اسفند سال ۱۳۹۳ طعم سخت جدایی را از معشوقهاش چشیده بود و پس از آنکه مرا مورد لطف و اعتماد خود قرار داده بود و تمام خاطرات آن روزهای قشنگ عاشقانهاش را برایم دردودل کرده بود، از من خواست تا اثری شبیه به آهنگ "دریای لعنتی" علی عبدالمالکی برایش بخوانم و منتشر کنم تا تداعی عاشقانههایی که با عشق از دست رفتهاش در شهرهای ماهان و جوپار کرمان به یادگار مانده بود باشد.
ورژن دوم این اثر چندماه بعد، پساز پخش اولین نسخه آن، بهطور مجدد با گام بالاتر در آلبوم "خاطرهها" بازخوانی شد که در ویدیوی این پست آن را میشنوید.
این آهنگ نه تنها فریاد قلب شکسته ساسان عزیز است؛ بلکه فریاد تمام آن دلباختههاییست که پاتوق قرارهای عاشقانهشان در شهرهای ماهان، جوپار و باغ شاهزاده کرمان بود که بعدها با پیامهای محبتآمیزشان از من برای انتشار این اثر که متن ترانهاش با دلهای داغدارشان یکی بود، تشکر کردند.
✍ مردبارونی (راتین رها) - ۱۳۹۸/۶/۲۲
آهنگ غمگین و احساسی بیزار با صدای راتین رها
ترانه، آهنگ و تنظیم: راتین رها
تولید: پاییز ۱۳۹۴ در آلبوم خاطرهها
آهنگ احساسی کارت عروسی
با صدای راتین رها
تولید ۱۳۹۴ در آلبوم خاطرهها
ترانه: کاظم موسوی
ملودی و تنظیم: راتین رها
دانلود آهنگ کارت عروسی از اینجا
مردبارونیای گلم! فعلا با همین آهنگ بازخونی شده از آثار خاطرهانگیز #علی_عبدالمالکی که تابستون پارسال روی ملودی #ازجنس_مردادم خونده بودم، سر کنید تا بهزودی کارهای جدیدم رو پس از این همه دوری از #موسیقی تقدیمتون کنم…😍❤️🌹
عذر میخوام اگه کموکاستی داره… آخه مال پارساله!🙏
دوستتون دارم…👌😘
آهنگ غمگین و احساسی "حیا کن" با صدای راتین رها
بازخوانی یکی از آثار خاطرهانگیز علی عبدالمالکی بر روی ملودی آهنگ از جنس مُردادم
ترانه: علی عبدالمالکی
تنظیم: راتین رها
تهیه شده در پارسوآپخش
دستاتو توو دستا اون دیدم
هرچی که گفتید و من شنیدم
کاشکی که اون نامرد ازم سر بود
کاشکی یه چیزش ، ازم بهتر بود
دستات تو دستاش
بمیری ای کاش
چشمات تو چشماش
بمیری ای کاش...
حیا کن ، حیا کن
دستاتو از دستای اون رها کن
حیا کن ، حیا کن
اگه میتونی تو چشام نگاه کن
حیا کن ، حیا کن
دستاتو از دستای اون رها کن
حیا کن ، حیا کن
اگه میتونی تو چشام نگاه کن
مثل همیشه برای مرخصی سوم آموزشی با دوستان همخدمتی زرند سوار تاکسیهای خط کرمان شدیم.
آنهایی که آژانس کار کردهاند، بهخوبی میدانند بهترین و سریعترین رسانهی خبری که میتوان از اوضاع و احوالات جامعه و شهر، بهتر از هر خبرگزاری قدرتمند دیگری باخبر شد، همین رانندههای تاکسی و حرفهایی هست که مابین مسافران و آنها رد و بهدر میشود!
…اما اینبار قضیه فرق میکرد. راننده از جنس خودمان بود. همانند تمام سربازهای باتجربهتر درحالیکه نصیحتمان میکرد، به منطقهی بالای شهر رسیدیم و آهی سوزناک کشید و گفت: "این لباس تا وقتی تنت هست سنگینی دارد!" پرسیدم چرا؟!
گفت آنطرف بلوار کمربندی را که میبینی؛ منزل دختر مورد علاقهام بود! آنقدر خودش و خانوادهاش پیلهام شدند که اول خدمتت را تمام کن و بعد بیا خواستگاری تا قبولت کنیم که حالا هشت ماه از خدمتم گذشته و یکماه پیش باخبر شدم همان دختر به عقد یک پسر پولدار درآمده و حالا روزهایم شده خو گرفتن باپاکت سیگارهایی که روزی حالم از آنها بههم میخورد!
او هنوز باورش نمیشد همین خدمت سربازی بهترین بهانه برای بیوفایی عشقش بود!
آه بعدی را تلختر کشید و گفت: تا خدمت را تمام نکردهای؛ عاشق نشو که به دختران این زمانه هیچ اعتمادی نیست!!!
مات و مبهوت غرق حرفهایش شده بودم و به متن آهنگ «سرباز» فکر میکردم. آهنگی که حرف دل امثال این دلشکستهها را به خوبی درک کرده بود.
ایران ما اینگونه نبود! میهنم چه بر سرت آمده؟! جای عشق، انسانیت و وفاداری؛ تنها دنبال سوژههایی هستیم تا خوردشان کنیم، به سخرهاشان بگیریم و با زمین زدنشان هورا بکشیم. شبیه اتفاقهایی که این روزها برای شهرمان رخ داده که فقط باید افسوس خورد!
✍ #مرد_بارونی ۱۳۹۶/۶/۲۴
تا مرخصی چهارم خدانگهدار…
محرم هم نزدیکه! اگر ندیدمتون، توی عزاداریاتون فراموشم نکنید…
ساعت از ۱۸ میگذرد…
… و در آغاز دقایق غروب دلگیر، یادآور ماهروز زهرآگینی میشوم که اگر فقط بخاطر اشکهای مادرم نبود، بهاحتمال زیاد دهروز آتی، اربعینم میرسید…!!!
ماهروزی که نگاهم را به خیلی چیزها و آدمها تغییر میدهد و درجنونی که از یک بیمهری به من دست دادهاست، قصد مرگی زودهنگام را در سر دارم…
همان مرگی که برای همه ناپسند است و قبل از بیستوهفتم، از آن گناهی کبیره یادمیکردم؛ اما درست در همین ساعت سیروز پیش، زیباترین و قشنگترین رؤیایی بود که به آن دلبسته بودم…
هرثانیه زنده ماندن و نفس کشیدن پس از آن حادثهی تلخ را در این دنیا؛ پوچ! و برای چندمینبار خیانتی در حق صداقت، مهربانی و قلب سادهام میپنداشتم… بایست معاف میشدم از این دنیا و آن همه پوچی… انگار به نتیجهای رسیده بودم که دوزخ خدا هرچقدر هم دشوار باشد؛ آسانتر از این جهنمیاست که مجبوری دلشکستنها، اشکها و بغضهای تکراریات را تحمل کنی… یا ساده بگویم؛ زنده ماندن در این گردونهی مکرر بالاجبار غمها که از شادی و زندگی کردن، فقط مردگان متحرک آن هستیم، در میان این همه نامهربان و بیتفاهم؛ تنها و فقط کسرشأن است! پس مرگ به هرشکلی، سنگینتر از ماندن خواهد بود…!
… اما هنگامی که عشق و مهربانی بادل آدمی میانجیگری کند، دیگر این تو نیستی که تصمیم میگیری… اینجا باز روح بزرگ توست که برای چندمینمرتبه گذشت میکند و میبخشد آنچه را که بر دل و دیدگانش به بیرحمی گذشته است…
همین یکذره امید تهمانده، مرا از رفتن همیشگی بازداشت… واگر هزاران بارهم بشکنم، همچنان به مهربانی پایبندم…
کاش آنها که هستند قدر بدانند و پشیمان نشوم…
#مرد_بارونی - ۱۳۹۶/۴/۲۷
قرار بود #پدر شوم و تو #مادر بارانم!
من موهای خرمایی رنگ و لٙخت دخترکم را شانه کنم و تو انگشتان ظریفش را با رنگ #قرمز و #صورتی که علاقه داشت لاک بزنی…
باز باهم در جاده #هفت_باغ با آهنگ #بانو صندلی پشت سرت را نگاهی بیندازی و ببینی #غزل دارد ترانههای بابا را با پخش ماشین زمزمه میکند و تو هم کلی ذوق کنی…
آخ! #دخترم هم به تو رفته که تنش بوی #گل_مریم میدهد… تمام علاقهاش شبیه توست! حتی عطری که میزند…
آخر هفتهها سه نفری قدم بزنیم و پاهایمان سنگ فرش #باغ_شازده را مثل همان روزها ببلعند و صدای خش خش برگهای پاییزی و بازیگوشی دخترمان کنار آبشار، خستگیمان را به در کند و کلی بخندیم و #خدا_را_شکر کنیم…
#جوپار خوش آب و هوا را با عشقمان تازهتر کنیم و هی برای بچههامان از خاطراتمان بگوییم تا #عشق و #محبت را از ما بجویند…
تصمیم بگیریم که شاهزادهمان؛ #ماهان را در همان #پالیز که شب پیوندمان را رقم زد #داماد کنیم…
یادت که هست میخواستی #بارانم شوی و برایم #باران بیاوری…؟!
توکه ریاضیات خوب است… روزهای جدایی را بشمار! دو سال و خوردهای روز هست که نیستی!!!
راستی اسم دخترت را چه گذاشتی؟!!!
من که دیگر بعد از تو، #دخترم را در خیال و رؤیاهایم سیر میکنم… چه خوب #داغ پدر شدن را با رفتنت بر دلم نهادی…!!!
من که دیگر پدر نمیشوم؛ اما تو برایش بمان و مادری کن…!
✍ #مرد_بارونی - ۱۳۹۵/۱/۲۳